مردی در حالی که به قصرها و خانه های زیبا می نگریست به دوستش گفت: وقتی این همه اموال رو تقسیم میکردن ماکجا بودیم. دوست او دستش رو گرفت و به بیمارستان برد و گفت:وقتی این بیماریها رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم!!!!
خدایا واسه داده ها و نداده هات شکر...
الهی!یک ذهن آرام.....
یک تن سالم......
یک خواب شیرین....
یک خیال راحت...
یک روز قشنگ.....
یک خبر خوش......
یک خوشی از ته دل....
نصیب همه دوستان کن.... آمین